نیلوفر آبی
من شکستم در خود من نشستم در خویش لیک هرگز نگذشتم از پل که ز رگهای رنگین تو بسته ست کنون بر دو سوی رود آسودن باورم کن نگذشتم از پل غرق یکباره شدم من فرو رفتم در حرکت دستان تو من فرو رفتم در هر قدمت، در میدان من نگفتم به ذوالاکتاف سلام شانه ات بوسیدم تا تو از اینهمه ناهمواری به دیار پاکی راه بری که در آن یکسانی پیروز ست من شکستم در خود من نشستم در خویش موضوع مطلب : آمار وبلاگ بازدید امروز: 24
بازدید دیروز: 34
کل بازدیدها: 143345
آخرین مطالب نویسندگان حسین (13)
|
|